-به گزارش خبرگزاری «حوزه» از اصفهان، در کسوت روحانیت بود، اما عمامه نمی گذاشت، تا پایان عمر به پیروی از استاد خود جهانگیرخان قشقایی، خود را شایستة این مقام نمی دانست، تنها کلاه پوستی بر سرداشت.
عشق به مولا امیرالمؤمنین(ع) در تمام دوران زندگی ایشان هویدا بود و به مادر سادات حضرت فاطمه زهرا )س) ارادت ویژه داشت، بگونه ای که همیشه در نمازها سورة كوثر را قرائت می کرد و می گفت من نمی توانم این سوره را در نماز نخوانم، چون این سوره متعلق به وجود مقدس حضرت زهرا (س) است.
خدا شناسی، پرهیزگاری، تواضع و مردم دوستی ایشان، شخصیتی ساخت که پس از سال ها مردم در کنار مزار او آرامش می یابند، چرا که می دانند بی شک در محضر پروردگار اجر و قربی عظیم دارد.
او نیازی به معرفی چندانی ندارد، در طول روزگار برخی انسانها فقط یکبار زاده می شوند و همانند آنها را به دشواری می توان یافت، حاج آقا رحیم ارباب در سال ۱۲۵۹ خورشیدی در چرمهین از توابع شهرستان لنجان استان اصفهان به دنیا آمد. نام رحیم از القاب خداوند را بر وی نهادند و از آنجا که خاندان او از بزرگان و معتمدان چرمهین و بسیار توانگر بودند، به لقب ارباب خوانده میشد.
حاج آقا رحیم ارباب شخصیت تأثیر گذار در فرهنگ جامعه و در بین مردم بود، محقق، پژوهشگر و استاد دانشگاه، محمدحسین ریاحی، تحقیقات گسترده ای در مورد این شخصیت داشته است«دلیل تأثیرگذاری حاج آقا رحیم ارباب این بود که با اجتماع و با مردم ارتباط شایسته ای داشت و توجه به امور مردم را از وظایف خود می دانست» بدون شعار، در عمل و همیشه در بین مردم می زیست، نه اینکه مقاصد سیاسی در برخی زمان های خاص او را به سمت آن ها بکشاند.
تکلفی که در برخی از اهل علم وجود دارد هرگز در ایشان دیده نمی شد. زمانی شخصی به ایشان گفته بود حاج آقا رحیم چرا همانند برخی از اهل علم با ماشین رفت و آمد نمی کنید؟ و پاسخ ایشان این چنین بود که اگر در مسیر و کوچه پس کوچه ها پیاده میروم، می خواهم جویای حال مردم باشم» چنین مرام و مسلکی همان چیزی است که گاهی مردم از دیدن آنها آرزو به دل می مانند.
آقا رحیم ارباب، ادبیات فارسی و بخشی از صرف و نحو را در کودکی، نزد ملا محمد همامی، در«چرمهین» خواند. بقیه مقدمات و سطوح را در اصفهان، نزد حاج میرزا بدیع، قوانین اصول را نزد علامه آیت الله درچه ای و خارج اصول فقه را نزد سید ابوالقاسم دهکردی و حاج آقا منیر احمدآبادی آموخت.
فلسفه، هیئت و ریاضیات را نزد جهانگیر خان قشقایی و آخوند ملا محمد کاشی فراگرفت. وی 4 سال به فراگیری اسفار نزد حاجی ملا اسماعیل درب کوشکی پرداخت. سپس برای ادامه تحصیلات، به عراق رفت و در درس میرزا محمد حسن شیرازی شرکت کرد، تا به مقام اجتهاد نائل آمد. نهایت ادب را در مقام استادان خود نشان می داد، نقل می کنند آنقدر می ایستاد که استادان او جهانگیرخان قشقایی و آخوند ملا محمد کاشانی به او می گفتند آقا رحیم بنشین، تواضع در برابر استاد از ویژگی های بارز شخصیتی ایشان بود.»
شوق فراوان او برای فراگیری دانش زبانزد بود و تمام تفریح او در مطالعه کتاب خلاصه می شد « آنچنان غرق در مطالعه می شد که صرف شام را فراموش می کرد و گاهی مطالعه ایشان تا صبح طول می کشید و از شوق علم آموزی اعتنایی به کمبود خواب نداشتند».
وی شاگردان بزرگی را پرورش داد. درس شرح لمعه ایشان آن قدر تطبیقی بود و شرح و بسط داشت که مطالب را استدلالی برای شاگردان خود توضیح می دادند. آن ها از شرح لمعه آیت الله ارباب بیشتر از درس خارج دیگران استفاده می کردند؛ به طوری که کسی که شش یا هفت سال به درس خارج ایشان می رفت، ادعای اجتهادش مقرون به دلیل می شد. چون در هر بحث فقهی، ایشان روایاتش را از بحار الانوار و یا کتب مشهور روایی که مستند فقه است، نقل می نمود.
حاج اقا رحیم در زمینه فلسفه، در حد اعلی بود و به «حکیم» شهرت داشت. آیت الله ارباب آخرین فروغ های فلسفه در اصفهان بود. در فقه هم بسيار خوشسليقه و داراى استقلال فكرى بود. اكثر متون عالى فقه را از بر داشت و در استحضار مسايل به كمال بود. لزوم بقاى بر ميت، وجوب عينى نماز جمعه، و موارد دیگری از این قبیل از فتواهای او به شمار مىرود.
شاگردان حاج اقا رحیم، همانند او تواضع را از بر بودند« شخصیتی چون جلال الدین همایی کسی است که وقتی به اصفهان می آمد از اولین امور مدنظرش، دیدار با حاج آقا ارباب بود، هرکتابی که می نوشت در ابتدا به استاد خود هدیه می کرد و آغاز یا انتهای کتاب می نوشت« ان غلامه و حقیره».
حاج آقا رحیم از مسائل سیاسی زمان خود غافل نبود و در زمان استقلال الجزایر فتوایی جهت كمك به مسلمانان و ملت الجزایر صادر كرده بود.
با کبر و غرور میانه ای نداشت و همچون مردم عادی زندگی می کرد. یکی از ویژگی های فوق العاده وی این بود که اگر کسی وجوهاتی برای ایشان می برد، می گفت بروید و به فامیل و کسانی که توانمندی ندارند، بدهید.
هیچ گاه خود را مطرح نمی کرد و هرگز قصد تظاهر نداشت. کم حرف بود و زمان سخن گفتن بسیار موقر و سنگین سخن می گفت.خضوع و شخصیت مردمی و زهد حقیقی حاج آقا ارباب، ملاک های بسیار قابل اعتنایی است که از ایشان چنین شخصیتی ساخت که هنوز مردم پس از سال ها با عشق و علاقه از ایشان یاد می کنند.
از ویژگی های منحصر به فرد ایشان پرهیزگاری و محافظت از خود در برابرگناهان بود. روزی شخصی به ایشان مراجعه کرد و اصرار داشت که از خانه ی مادرش برود. حاج آقا رحیم به ایشان گفت چرا می خواهید بروید، رضایت مادر مهم تر است و آن شخص در جواب گفت برادرم و همسرش در آن خانه زندگی می کنند، می ترسم خدای ناکرده نگاهم به همسر برادرم بیفتد و گناهی رخ دهد. حاج آقا رحیم می گوید اگر دقت کنید این اتفاق نمی افتد، من هم این مسائل را داشتم و دقتم را انجام دادم و هرگز چشمم به نامحرم علی الخصوص همسر برادرم که در یک خانه زندگی می کردیم، نیفتاد.
انسانی از جنس آقا رحیم ارباب رمز یك قرن زندگی خود را این می داند که هیچ وقت بد خواه كسی نبوده است و سرانجام به دلیل همان ارادت به مولا امیرالمومنین(ع) در 19 آذر ۱۳۵۵ در روز عید غدیر درگذشت.
وصيت كرده بود كه مرا در گوشه اى از قبرستان تخت فولاد در جايى كه نام و نشانى ندارد دفن كنيد تا مردم به خاطر شهرت من به سوى قبر روى نياورند. مطابق اين وصيت، او را در محلى در تخت فولاد به خاك مى سپارند. اما چيزى نمى گذرد كه آن منطقه محل دفن شهدا مى شود، به گونه اى كه هم اكنون قبر ايشان مورد توجه بيشتر خاص و عام قرار مى گيرد.